شانه هايم زير بار غم شكست
شاخه هاي سبز اميدم شكست
عشق ما در شيشه ي فرهاد بود
عشق شيرين ريشه اش در باد بود
هيچ كس حرف صداقت را نزد
هيچ كس دل را بر اين دريا نزد
يك نفر امروز در چشمم شكست
يك نفر بار سفر بست و گسست
يك نفر با خاطراتم دور شد
يك نفر با قصه ها محشور شد
مرسی از آبجی فرانک گلم...بخاطر شعر زیباش
نظرات شما عزیزان: