نیمکت

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 29 آذر 1391 |

نیمکتِ با هم بودنمان تنهاست؛

من، دل نشستن ندارم؛

تو، دلیل نشستن باش ...!


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 29 آذر 1391 |

مـــــــــــــرد است دیگر…

گاهی تند میشود و گاهی عاشقانه میگوید...

مـــــــــــــرد است دیگر...

غرورش آسمان و دلش دریاست…

تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد…؟

تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده…؟

تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبر دارد و بالشش…؟

مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد...

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | شنبه 25 آذر 1391 |

 عکس   بیچاره دخترا (طنز)

بیچاره دخترا اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه!

اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره!

 

اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه! اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه!

اگه مودبانه حرف بزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه! اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست!

اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه! اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود!

اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار!

اگه اروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!

اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه! اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره!

اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه !

اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه !

اگه…………چکار کنه بمیره خوبه؟

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | شنبه 25 آذر 1391 |

http://www.kocholo.org/img/images/f4b0xhsibjdy86tqztir.jpg

 
قرار نبوده تا نم باران زد، دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم. قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی. ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی...
هر چه فكر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم، این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟

 

قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم، بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود. باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود. یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.

 

قرار نبوده این ‌همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا، قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد، بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...
تا به حال بیل زده‌اید؟ باغچه هرس کرده‌اید؟ آلبالو و انار چیده‌اید؟ کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست. این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،‌ برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.

 

قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به ‌جایشان صبح خوانی کنند. آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.

 

من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان، بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه‌زنده بودن مان. قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.

 

قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم. قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم. قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.

 
قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...

 
چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم، اما همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده ای که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده...

آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 17 آذر 1398 |

 کلیک کنید و آمار خودتونو ببرین بالا...آمارگیر وبلاگتونو منفجر کنین

 کلیک کنید و آمار خودتونو ببرین بالا...آمارگیر وبلاگتونو منفجر کنین

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 7 خرداد 1391 |

 بهترین رنگ لباس برای پوست شما

‌دوشنبه‌، 14 فروردین 1391

2

مهم نیست چه وقت از سال باشد زمستان- بهار- تابستان- یا پاییز من همیشه یک سری رنگ های تکراری را می پوشم مثل سیاه- آبی و بنفش. این ها تنها رنگ هایی هستند که در کمد لباس من پیدا می شوند. دلیل موجه آن هم این است که رنگ مشکی مرا لاغرتر نشان می دهد و رنگ آبی چشم هایم را آبی تر و رنگ بنفش پوست مرا برنزه تر نشان می دهد . 

بدون شک علت انتخاب این رنگ ها و ترکیب زیبای آنها با رنگ پوست من دلیل منطقی و علمی دارد بله درست حدس زدید برای این که پوست من تن رنگ های سرد را دارد یا به عبارت دیگر سفید است و چشم هایم آبی است . 

رنگ های آبی- بنفش- و صورتی به پوست هایی که تن سرد دارند و روشن هستند بیشتر می آید و کسانی که پوست شان تن گرم دارد و تیره تر است رنگ های زرد- قرمز- نارنجی- و قهوه ای به آنها می آید . 

رنگ های سیاه- خاکستری- و سفید که ریشه هر سه آنها یکی است یعنی همه آنها از ترکیب همه رنگ هایی که در طبیعت وجود دارند درست شده اند رنگ های برنده هستند یعنی به همه می آیند و با هر رنگ پوستی چه تیره و چه روشن ترکیب زیبایی بوجود می آورند.

به نظر می آید که من ناخود آگاه رنگ هایی را که به پوستم می آید انتخاب کرده ام آیا دوست دارید که این اتفاق برای شما هم بیفتد؟ 

چطور می توانید تن رنگ پوست تان را پیداکنید ؟ برای این کار در وسط روز که هوا کاملأ روشن است به بیرون بروید و به رگ های دست تان با دقت نگاه کنید اگر رنگ رگ های شما متمایل به آبی است تن رنگ پوست شما سرد است و اگر رگ های شما متمایل به سبز است تن رنگ پوست شما گرم می باشد. 

یک امتحان دیگر هم وجود دارد این که یک لباس به رنگ صورتی و یکی به رنگ نارنجی انتخاب کنید باید هر دوی آنها از یک جنس باشند هر دو را پهلوی صورت تان نگه دارید اگر صورتی باعث درخشان نشان دادن پوست شما می شود تن رنگ پوست تان سرد است و اگر نارنجی باعث درخشان به نظر آمدن شما بشود تن رنگ پوست تان گرم است . 

با انجام این دو امتحان ساده می توانید با اطمینان خاطر و اعتماد بنفس رنگ مناسب خود را انتخاب کنید و مطمئن باشید که به شما می آید. 

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 28 بهمن 1386 |

 

 

سلام همه بچه های گل گلاب...امروز یه خبر توپ و باحال دارم...انجمن وبلاگ راه اندازی شد...لابد میگین انجمن چیه؟؟انجمن جاییه که افرادی که عضو بشن اونجا میتونن در مورد هرچیزی بحث و تبادل اطلاعات کننن...حالا حتما میگین چجوری عظو شیم آره؟؟عضو شدنش از آبخوردنم راحت تره کافیه به این آدرس برین

(http://mohsennum12.rozblog.com/Forum)و روی عضویت کلیک کنین در کمتر از یک دقیقه میتونین عضو بشین و شروع کنین...راستی به کسایی که حضور مداوم داشته باشن و عضو افراد قدیمیه انجمن باشن هم جایزه تعلق میگیره هم میتونن اونجا مدیر بشن یا بشن پلیس اونجا...خیلی جای خوبیه مطمئنم پشیمون نمیشین...ایشاله با کمک شما بزرگترین انجمن دنیارو برای شما آدمای باحال درست میکنیمش...پس یادتون نره به اون آدرسه حتما یه سر بزنین مطمئن باشین خوشتون میاد...منتظر حضور گرمتون توی انجمن{{یه جای باحال واسه آدمای باحال هستم}}راستی موضوعات تالار ها هم همه چیز هست...فوتبالی ، نرم افزاری،بازی های کامپیوتری،اگه نظری داشتین یا پیشنهادی چیزی حتما بهمون بگین خوشحال میشیم بتونیم از سلیقه ها و علایق شما بهره ببریم...منتظرتون هستم...ممنونم از همتون...فعلا یا علی

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | شنبه 9 مهر 1385 |

سلام دوستای خودم... میخواستم بگم رو این بنر های بالا و پایین وبلاگ روی اسم این وبلاگ(یه جای باحال واسه آدمای باحال) کلیک کنین...تا اسم وبلاگ همینطور توی اینترنت پخش بشه و بقیه دوستاتونم ازین وبلاگ استفاده کنن...در ضمن این کارتون هیچ هزینه ای براتون نداره...مطمئن باشین...فعلا یاعلی

آخرین مطالب پست شده
√ افسانـــ ـه
√ نفرین
√ شکارچی
√ فقط محض خنده
√ لیست جدید ممنوع​ التصویر​ شده های ایران! (فقط بخند)
√ 14 روش کارامد برای خوشمزه کردن غذا!!!!
√ دکتر ناشی
√ عشق واقعی
√ سادگـــــــــــی...
√ چند نکته ی مهم
√ خدا وجود نداره!؟!!
√ پ ن پ های باحال تصویری
√ پیرمرد زبل!!!!!!!!!
√ چرا نباید به یک رستوران 5 ستاره رفت؟
√ به راستی راز دوستی در چیست ؟
√ داستانک زیبا و آموزنده شهسوار
√ داستانک زیبا و آموزنده از کوروش کبیر
√ من باور دارم …
√ به سلامتی همه پدرها
√ چکیده ای از کتاب این کارو نکن این کاروبکن