بی نگاهِ عشــ ـق مجنـ ـون نيز ليلايـ ـي نداشت
بـ ـي مقـ ـدس مريمـ ـي دنيا مسيحايي نداشت
بــ ـي تو اي شـ ـوق غزلآلودهيِ شبهـ ـ ـاي مـن
لحظهاي حتـ ـ ي دلم با مـ ـن همآوايـ ـي نداشت
آنقدر خوبـ ـي كه در چشمان تو گـ ـ م ميشـ ـوم
كاش چشمـ ـان تو هم اينقـ ـدر زيبايـ ـي نداشت!
اين منـ ـم پنهانتريـ ـن افسانـ ـهيِ شبهـ ـاي تـ ـ ـو
آنكـ ــه در مهتـ ـاب باران شوقِ پيدايـ ـ ـي نداشت
در گريـ ــز از خلوت شبهـ ـ ـايِ بـ ـ ـيپايان خـــ ـود
بــي تو اما خوابِ چشمـ ـم هيچ لالايــ ـي نداشت
خواستـ ـم تا حــ ـرف خود را با غــ ـزل معنـا كنـــ ـم
زيــ ـر بارانِ نگــ ـاهت شعــ ـر معنايـــ ـي نـ ـداشت
پشت دريـ ـاهــ ـا اگر هــ ـم بود شهري هالـ ـــه بود
قايقــ ـي ميساختم آنجــ ـا كه دريايــ ـي نـ ـداشت
پشت پا مــ ـيزد ولـ ـي هرگـــ ـز نپرسيدم چــــــ ـرا
در پـــــ ـس ناكاميــ ــم تقديـــ ـر جاپايـــــ ـي نداشت
شعـــــ ـرهايم مينوشتم دستهايــ ـم خستــ ــه بود
در شب بارانيات يك قطـ ـــ ـره خوانايــ ـي نداشت
ماه شب هم خويش مــ ـيآراست با تصويـ ـ رِ ابــ ـر
صورت مهتابــ ـيات هرگــــ ـز خـ ـودآرايـ ـي نداشت
حرفهـــ ـاي رفتنت اينقــــ ـدر پنهانـــــــــ ـ ـ ـي نـ ــبود
يا اگــر هم بود ، حرفـ ـ ـي از نمي آيــ ـ ـ ـي نداشت
عشــ ـ ـق اگر ديــ ـروز روز از روزگــ ــارم محــ ـ ـو بود
در پـــ ـ ـ ـسِ امروزها دیـــــ ـروز، فردايــ ـــي نداشت
بي تواما صـــ ـورت ايـ ـن عشـ ـق زيبايــ ـ ـي نداشت
چشمهايت بس كــ ــه زيبــ ـ ـا بود زيبايـ ـ ـ ـي نداشت
گارسون : چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟
مشتری : لطفا یک چای !
گارسون : چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟
مشتری: سیلان لطفا
گارسون: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟
مشتری: با شیر لطفا
گارسون: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟
مشتری: شیر غلیظ شده لطفا
گارسون: شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟
مشتری: لطفا شیر گاو.
گارسون: شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟
مشتری: فکر کنم چای بدون شیر بخورم بهتره
گارسون: با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟
مشتری: با شکر
گارسون: شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟
مشتری: با شکر نیشکر لطفا
گارسون: شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟
مشتری: لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید
گارسون: آب معدنی یا آب بدون گاز؟
مشتری: آب معدنی
گارسون: طعم دار یا بدون طعم؟
مشتری: ای بمیـــــــــــری الهــــــــی!!
ترجیح میدم از تشنگی بمیرم فقط به شرط اینکه تو خفه شی و گورتو گم کنی
من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم:
تنهاییت برای من …
غصه هایت برای من …
همه بغضها و اشکهایت برای من ...
بخند برایم بخند...
آنقدر بلند...
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…
صدای همیشه خوب بودنت را...
دلم برایت تنگ شده...
آهـــــــــــــای تو ...
"دوستت دارم"
نیمکتِ با هم بودنمان تنهاست؛
من، دل نشستن ندارم؛
تو، دلیل نشستن ...!
ز تمــــــــــــــ ـ ـام بودنـ ـ ـی هـــــــ ـ ـا تو یکـــــــــــــــ ـ ـی ازآن مـــــــــــــــــ ـ ـن بـ ـاش
کـــــــــــ ـ ـه بــ ـه غیـــــــــــ ـ ـرباتو بـــــــــ ـ ـودن دلــــــــــــــ ـ ـم آرزو نـــــــــــ ـ ـدارد
برای دل من همیشه "تو" خواهی ماند...
حتی اگر مخاطب تمامی نوشته هایم "او" شوند...